سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آفریده را فرمان بردن نشاید آنجا که نافرمانى آفریننده لازم آید . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 3   کل بازدیدها: 110731
 
تیر 85 - غذای روح
 
|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| پارسی بلاگ |

|| موضوعات وبلاگ من ||
|| اشتراک در خبرنامه ||   || درباره من || تیر 85 - غذای روح
|| لوگوی وبلاگ من || تیر 85 - غذای روح

|| لینک دوستان من ||


















|| اوقات شرعی ||


|| مطالب بایگانی شده || خرداد 85
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85

|| آهنگ وبلاگ من ||

|| وضعیت من در یاهو || یــــاهـو
پنجره ای رو به آرامش
نویسنده: آویشن(چهارشنبه 85/4/28 ساعت 6:11 عصر)

به نام خدای دانائیها

 

وقتی که آزرده هستید

 

اگر رنج هر کس بر پیشانی اش خوانده

می شد ، فکر می کنید با چند نفر از

آنهایی که هم اکنون محکوم شان

می کنیم ، همدردی می کردیم؟

***

کسی که تا به حال سختی نکشیده است ،

چیز زیادی ندارد که به جهان عرضه کند .

***

او به ما آرامش می دهد ، نه فقط برای

راحتی خودمان ، بلکه برای آنکه بتوانیم

به دیگران نیز آرامش دهیم . 

 

 

وقتی که تنها هستید

 

هر کس در مقطعی از زندگی بر جاده

تنهایی گام بر می دارد ، تنها شما هستید

که می توانید تصمیم بگیرید این

مسیر به کدام مقصد منتهی شود؟

اندوه و انزوا یا رشدی سازنده .

***

سکوت خدا به این معناست که

می خواهد حضوری ژرف تر از وجودش

را در زندگی ام نمایان کند ، حضوری که

تا کنون مشابه اش را ندیده بودم .

***

اگر خواستار پیروزی واقعی هستید ،

بدون یارانی قابل رویت پیش بروید .

یک نفر همراهتان می اید ، کسی که هرگز

تنهای تان نمی گذارد و راه را به خوبی بلد است .

 

 

وقتی که نا امید هستید

 

باور دارم رنج های کنونی مان با

افتخاری که شامل حال مان می شود ،

قابل قیاس نیستند .

***

سجاع باشید !

یادتان باشد امروز

همان فردایی است که دیروز نگرانش بودید .

***

خدایا ! به قلب بی قرارم آرامش ببخش .

توفان درونم را فرونشان . خوب می دانیم ،

دنیا قادر نیست به ما آرامش دهد .

ما را یاری کن که حقیقت وعده تو را

تجربه کنیم ، تا دیگر هیچ چیز نتواند آرامش

و صلحی را که ارزانی داشتی از ما باز ستاند .

***

وقتی که زندگی نقشه شما را نقش

بر آب می کند ، زمان آن رسیده است

که خودتان دست به کار شوید .

***

وقتی که در رسیدن به آرزوهای مان دلسرد

و مایوس می شویم ، برای آن که سرزنده

بمانیم ، توکل به قدرت الهی می کنیم

که همان ستایش اوست .

***

تنها راه مسلم برای عبرت گرفتن

از دردی که خودتان چشیدید ، فرونشاندن

آن درد از دیگری است .

 

 

وقتی که بیمناک هستید

 

قلبی مملو از ایمان ، تنها چیزی است

که به آن نیازمندیم . بی شک خدا

راه را با دست خود نشان مان می دهد .

پس به جای آن که ترس از شکست

داشته باشیم ، متوجه عشق مان به او شویم .

 

 

وقتی که در تردید به سر می برید

 

شکی نیست که نیازمندی و خطر ، ما را به خدا

نزدیک تر می کند .

***

اگر امید برای مان نجوا نمی کرد که فردا

بهتر از امروز خواهد بود ، به راستی کدام یک از ما

جرات می کرد امروز را تاب بیاورد ؟

***

ایمان ، علامت سوال را به علامت

تعجب بر می گرداند .

 

 

وقتی که عزیزی را از دست داده اید

 

در هر آزمون یا سختی ای که با آن مواجه می شویم ،

نعمتی نهفته است . فقط لازم است

خواستار خیر باشیم تا سپاسگزار آن نعمت شویم

و دیگران را نیز در آن نعمت سهیم کنیم .

بدین سان از میزان درد و رنج مان

کاسته می شود . و برای تسکین  دیگران

دست خویش را پیش می بریم و

قلب مان را نثار می کنیم .

***

برای دلداری دیگران لازم نیست درد کسی

را درمان کنیم ، بلکه باید شانه به شانه او که در رنج است

قدم برداریم و بگوییم : تو تنها نیستی ، من با تو هستم ،

ما می توانیم این بار را با هم به دوش گیریم .

 

 

وقتی که اندوهگین هستید

 

همدردی با دیگری ، یعنی دو قلبی که

یک بار غم را به دوش کشند .

 

 

وقتی که بیمار هستید

 

خدایا : مرا بیازمای ، امتحانم کن ، قلب و ذهنم را بسنج .

***

اغلب اوقات

در تاریک ترین دره های زندگی ،

بیشترین آرامش ها را می یابیم .

***

سعادت از بی دردی حاصل نمی گردد ،

بلکه از حضور خدا ناشی می شود .

 

 

وقتی که احساس افسردگی می کنید

 

این توفان های زندگی نیستند که به شخصیت ما

شکل می دهند و ایمان مان را تقویت می کنند ،

بلکه این واکنش هایی است که

به آنها نشان می دهیم .

***

برای من به خدا نزدیک بودن خوشایند است .

اگر ذهن شخص متمرکز وظیفه ای خاص نباشد ،

روزنی ایجاد می شود و شیطان از درون آن

به شکل افکار پلید ، وسوسه ها و مصیبت ها نفوذ می کند .

***

تو ای خدا ! چراغ هدایتم را فروزان نگه دار .

***

در این کره خاکی یگانه جایی که از اسارت تن

آزاد خواهی بود ، گورستان است .

 

به نقل از کتاب : پنجره‌ای رو به آرامش

نویسنده: یوهان اسمیت
مترجم: شیده جهرانی
تعداد صفحات: 60
قطع: جیبی
قیمت: 15,000 ریال
انتشارات : جیحون

آدرس انتشارات :

تهران ، خیابان انقلاب ، مقابل دانشگاه تهران ، پلاک 1424

تلفن انتشارات : 66404532

فکس انتشارات : 66480870


توضیحات :

این کتاب یک متن دوزبانه است که خواندن آن وقتی که آزرده، تنها، ناامید، بیمناک، اندوهگین و بیمار هستید، و هنگامی که در تردید به سر می‌برید، یا وقتی عزیزی از دست داده‌اید و یا احساس افسردگی می‌کنید، به شما آرامش هدیه می‌کند. پنجره‌ای رو به آرامش برای هدیه دادن مناسب است.

 

 

 

 



سخن دوست ( )

خلقت زن
نویسنده: آویشن(شنبه 85/4/24 ساعت 1:53 عصر)

به نام خدای دانائیها

 

از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود ،

 شش روز می گذشت .

فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد :

 " چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟ "

 

 

خداوند پاسخ داد : " آیا دستور کار او را دیده ای؟ "

او باید کاملا قابل شستشو باشد ، اما

پلاستیکی نباشد .

باید دویست قطعه متحرک داشته باشد ، که همگی

قابل جایگزینی باشند .

باید بتواند با خوردن قهوه بدون شکر

 و غذای شب مانده کار کند .

باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را

در خودش جا دهد

و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود .

بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را ، از

زانوی خراشیده گرفته تا قلب

شکسته ، درمان کند .

و شش جفت دست داشته باشد .

فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد .

گفت : " شش جفت دست ؟! امکان ندارد . "

 

 

خداوند پاسخ داد : " فقط دست ها نیستند .

مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند .

تازه به این ترتیب ، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها " .

خداوند سری تکان داد و فرمود : بله .

یک جفت برای وقتی

که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید ،

از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان .

یک جفت باید پشت سرش داشته باشد

که آنچه را لازم است بفهمد !!

و جفت سوم همین جا روی صورتش است

که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند ،

بتواند بدون کلام به او بگوید او را

می فهمد و دوستش دارد .

 

 

فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد .

" این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است .

باشد فردا تمامش بفرمایید " .

خداوند فرمود : نمی شود !

چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به

من نزدیک است ، تمام کنم .

از این پس می تواند هنگام بیماری ،

خودش را درمان کند ،

یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند

و یک بچه پنج ساله را وادار کند دوش بگیرد .

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد .

" اما ای خداوند ، او را خیلی نرم آفریده ای " .

" بله نرم است ، اما او را سخت هم آفریده ام .

تصورش را هم نمی توانی بکنی

که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد " .

فرشته پرسید : " فکر هم می تواند بکند ؟ "

خداوند پاسخ داد :

" نه تنها فکر می کند ، بلکه قوه استدلال

و مذاکره هم دارد " .

آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه

زن دست زد .

" ای وای ، مثل این که این نمونه نشتی دارد .

به شما گفتم که در این یکی زیادی

مواد مصرف کرده اید " .

خداوند مخالفت کرد :

" آن که نشتی نیست ، اشک است " .

 

 

فرشته پرسید : " اشک دیگر چیست ؟ "

خداوند گفت :

" اشک وسیله ای است برای ابراز شادی ،

اندوه ، درد ، نا امیدی ، تنهایی ، سوگ ، و غرورش " .

فرشته متاثر شد .

شما نابغه اید ای خداوند . شما فکر همه چیز را کرده اید ،

چون زن ها واقعا حیرت انگیزند .

زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کند .

همواره بچه ها را به دندان می کشند .

سختی ها را بهتر تحمل می کنند .

بار زندگی را به دوش می کشند ،

ولی شادی ، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند .

وقتی می خواهند جیغ بزنند ، با لبخند می زنند .

وقتی می خواهند گریه کنند ، آواز می خوانند .

وقتی خوشحالند گریه می کنند ،

و وقتی عصبانی اند می خندند .

برای آنچه باور دارند می جنگند

در مقابل بی عدالتی می ایستند .

وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد ،

" نه " نمی پذیرند .

بدون کفش نو سر می کنند ، که بچه هایشان

کفش نو داشته باشند .

برای همراهی یک دوست مضطرب ،

با او به دکتر می روند .

بدون قید و شرط دوست می دارند .

وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند

گریه می کنند ، و وقتی دوستان شان پاداش

می گیرند ، می خندند .

در مرگ یک دوست ، دل شان می شکند .

در از دست دادن یکی از اعضای خانواده

اندوهگین می شوند ، با این حال وقتی می بینند

همه از پا افتاده اند ، قوی ، پابرجا می مانند .

آنها می راتتد ، می پرند ، راه می روند ، می دوند ،

و برای شما ایمیل می فرستند که نشان تان

بدهند چه قدر برای شان مهم هستید .

قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد .

زن ها در هز اندازه و رنگ و شکلی موجودند .

می دانند که بغل کردن و بوسیدن می تواند هر

دل شکسته ای را التیام بخشد .

کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است .

آنها شادی و امید به ارمغان می آورند

آنها شفقت و فکر نو می بخشند .

زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند .

 

به نقل از کتاب : خلقت زن

نویسنده: شهرزاد فتوحی

تعداد صفحات: 62
قطع: جیبی
قیمت: 20,000 ریال

توضیحات:

این کتاب یک متن دو زبانه دربارة زن است که با ظرافت دربارة سرشت او و نقشی که در زندگى همسر، فرزندان و اطرافیانش به عهده دارد صحبت مى‌کند. تصاویرى که با متن‌ها قرین شده‌اند زیبا و الهام‌بخش هستند . زنان با خواندن این کتاب احساس غرور مى‌کنند و مردان به وجود مادران و همسران‌شان افتخار!


 

  

 



سخن دوست ( )

سفر
نویسنده: آویشن(شنبه 85/4/17 ساعت 1:49 عصر)

 

به نام  خدای دانائیها

 

روزی مردی به سفر می رود . و به محض ورود به اتاق خود در هتل ، متوجه می شود که 

 آن هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم می گیرد که به همسرش ایمیلی بزند . نامه  را 

 می نویسد اما در تایپ ، آدرس اشتباه می شود و بدون این که متوجه آن شود نامه  را می

 فرستد . 

در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری

 همسرش به خانه بازگشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته

 باشد به سراغ کامپیوتر می رود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن نخستین

 نامه غش می کند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق او می دود و

مادرش را نقش بر زمین می بیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد .

 

گیرنده : همسر عزیزم 

موضوع : من رسیدم 

تاریخ : 1 شهریور 83 

 

می دونم که از گرفتن این نامه حسابی غافل گیر شدی . راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند 

و هر کسی به این جا می آد می تونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم

 و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا می بینمت . امیدوارم

سفر تو هم مثل من سفر من بی خطر باشه .

 

به نقل از کتاب : بر شانه های باد   

شما می توانید در این کتاب داستان های

کوتاه جذاب ، آموزنده و خنده دار را بخوانید و از آنها لذت ببرید .

من این کتاب را به شما عزیزان توصیه می کنم .

مشخصات بیشتر این کتاب را در مطلب قبلی می توانید مشاهده کنید .

 



سخن دوست ( )

خرید شوهر
نویسنده: آویشن(سه شنبه 85/4/13 ساعت 6:47 عصر)

 

به نام خدای دانائیها

 

یک مرکز خرید ، وجود داشت که زنان می توانستند به آنجا بروند و مردی را انتخاب کنند که شوهر آنان باشد ، این مرکز پنج طبقه داشت ... و هرچه که به طبقات بالاتر می رفتند خصوصیات مثبت مردان بیشتر می شد .

اما اگر در طبقه ای ، دری را باز کنند باید حتما آن مرد را انتخاب کنند و اگر به طبقه بالاتر رفتند دیگر اجازه برگشت ندارند و هر شخص فقط یک بار می تواند از این مرکز استفاده کند .

روزی دو دختر که با هم دوست بودند به این مرکز خرید رفتند تا شوهر مورد نظر خود را پیدا کنند .

در اولین طبقه ، بر روی در نوشته شده بود : این مردان شغل و بچه های دوست داشتنی دارند .

دختری که تابلو را خوانده بود گفت : " خب ، بهتر از کار نداشتن یا بچه نداشتن است ولی دوست دارم ببینم بالاتری ها چگونه اند ؟ "

پس رفتند .

در طبقه دوم نوشته شده بود : این مردان شغلی با حقوق زیاد ، بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند .

دختر گفت : " هوم م م ، طبقه بالاتر چه جوریه ...؟ "

طبقه سوم : این مردان شغلی با حقوق زیاد ، بچه های دوست داشتنی و چهره زیبا دارند و در کارخانه هم کمک می کنند .

دختر : وای ... چقدر وسوسه انگیز ، ولی بریم بالاتر .

و دوباره رفتند .

طبقه چهارم : این مردان مردان شغلی با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی دارند . دارای چهره زیبا هستند . همچنین در کارخانه کمک می کنند و هدف های عالی در زندگی دارند .

آن دو واقعا به وجد آمده بودند .

دختر : " وای چقدر خوب . پس چه چیزی ممکنه طبقه آخر باشه . "

پس به طبقه پنجم رفتند ، آنجا نوشته شده بود :

این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستند .

از این که به مرکز ما آمده اید خوشحال شدیم .

 

به نقل از کتاب : بر شانه های باد

مولف : سارا اخوت

انتشارات : نسیم کوثر

شامل مطالب و داستان های جدید

برگزیده از اینترنت

کوتاه ، جذاب و آموزنده

برای زندگی موفق تر

 

این کتاب را برای شما کتاب خوان ها  پیشنهاد می کنم .

کتاب بسیار جالبی است.

حتما بخرید و بخوانید .

 



سخن دوست ( )

بانوی آب ،‏ سوره آفتاب
نویسنده: آویشن(چهارشنبه 85/4/7 ساعت 7:0 عصر)

السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)

 

شهادت دخت پیامبر اعظم حضرت فاطمه زهرا (س)

را به تمامی شیعیان جهان تسلیت می گویم .

 
دل من در پی یک واژه بی خاتمه بود

اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود

 

 

از آن زمان که ام ابیها شدی ،

از آن زمان که زخم های از کین خورده پدر را مرهم می گذاشتی ،

از آن زمان که زمانه پاکی و قداست محسنی را به خود ندید ،

 از آن زمان که علی را دست بسته و اسیر زخم زبان های مردم توخالی می بردند ؛

عفت تو گوش زمانه را کر کرد .

از آن زمان که از داغ پدر ضجه می زدی و مردمان را طاقت عزای پیامبر نبود ،

 از آن زمان که رحم کردی و نفرین نکردی ،

 از آن زمان که فدک ملک حلال تو شد

اما جانت را از حسادت و طعنه آزار دادند ،

که حرام باد بر آنان که غصبش کردند ؛

عفت تو ، چشم نامردمان را کور کرد و کینه ، دامن تو را گرفت .

در کجای تاریخ صدای ضجه ای از تو برخاسته با بدنی مجروح ؟

می پرسیدند گریه های فاطمه را چه شد ؟

شاید اگر نفرینشان می کردی خوب معنی داغدار بودن را می فهمیدند

اما از چون تو فاطمه ای " ما هکذا الظن بک . . . "

 

به نقل از : گاهنامه هیات روضه الحسین

هیات مذهبی دانشجویان و دانش آموختگان تهران

ویژه نامه نشریه بوی سیب

مدیر مسئول : وحید رزازی

دبیر اجرایی : رقیه رود سرایی

 

 

 



سخن دوست ( )